عهد شهادت

از میان مؤمنان مردانى ‏اند که به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا کردند برخى از آنان به شهادت رسیدند و برخى از آنها در [همین] انتظارند و [هرگز عقیده خود را] تبدیل نکردند

عهد شهادت

از میان مؤمنان مردانى ‏اند که به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا کردند برخى از آنان به شهادت رسیدند و برخى از آنها در [همین] انتظارند و [هرگز عقیده خود را] تبدیل نکردند

عهد شهادت
نویسندگان

 

سدیر صیرفی گوید: من و مفضل بن عمر و ابان بن تغلب بر مولایمان امام صادق علیه السلام وارد شدیم و دیدیم که بر خاک نشسته و مانند مادر فرزند مرده شیدای جگر سوخته ای می گریست و اندوه تا وجناتش رسیده و گونه هایش دگرگون شده و می گوید:

« سیدی! غَیبتُکَ نَفَت رُقادی و ضَیَّقَت عَلَّیَ مِهادی و ابتزَّت منی راحةَ فوادی،

سیدی! غَیبتُکَ اوصلت مصابی بفجایع الابد و فقدُ الواحد بعد الواحد یُفنی الجمعَ و العدد فما اُحِسُّ بدَمعَةٍ ترقی من عینی و انین یفتر من صدری عن دوارج الرزایا و سوالف البلایا الا مَثَّلَ لِعینی عن عوایر اعظمها و افظعها و بواقی اشَدِّها و انکرها و نوائب مخلوطة بغضبک و نوازل معجونة بسختک. »

« مولای من! غیبت تو خواب از دیدگانم ربوده و بسترم را بر من تنگ ساخته و آسایش قلبم را از من سلب نموده است.

مولای من! غیبت تو اندوه مرا به فجایع ابدی پیوند داده و فقدان یکی پس از دیگری جمع و شمار را نابود کرده است. 

من دیگر احساس نمی کنم اشکی را که از دیدگانم بر گریبانم روان است  و ناله ای را که از مصائب و بلایای گذشته از سینه ام سر می کشد، جز آنچه را که در برابر دیدگانم مجسم است و از همه گرفتاری ها بزرگتر و جانگدازتر و سخت تر و ناآشناتر است، ناملایماتی که با غضب تو در آمیخته و مصائبی که با خشم تو عجین شده است. »

سدیر گوید چون امام صادق علیه السلام را در چنین حالی دیدیم که از شدت وله عقل از سرمان پرید و قلبمان چاک چاک گردید و گفتیم: ای فرزند بهترین خلایق! چشمانتان گریان مباد! از چه حادثه ای اشکتان روان است؟ امام صادق علیه السلام نفس عمیقی کشید که بر اثر آن درونش برآمد و هراسش افزون شد و فرمود:

وای بر شما امروز در کتاب جفر می نگریستم – همان کتابی که خداوند آن را به محمد صلی الله علیه و آله و ائمه پس از او علیهم السلام اختصاص داده – و در فصولی از آن می نگریستم ، میلاد قائم ما و غیبتش و تاخیر کردن و طول عمرش و بلوای مومنان در آن زمان و پیدایش شکوک در قلوب آنها به واسطه طول غیبت و مرتد شدن آنها از دینشان و برکندن رشته اسلام از گردنهایشان که خدای تعالی فرموده « و کل الانسان الزمناه طائره فی عنقه»  که مقصود از آن ولایت است و پس از آن که در آن فصول نگریستم ، رقتی مرا گرفت و اندوه بر من مستولی شد.

کمال الدین / ج2 / باب 33 با اندکی تخلیص


نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی