شاهرخ ضرغام ، حر انقلاب اسلامی
به دوستانش سپرده بود عکسی که از امام داشت را با او در قبر بگذارند..........
امام او را از کاباره تا عرش خدا برد
زندگی شاهرخ در غفلت و گمراهی ادامه داشت تا اینکه دعای خیر مادرش باعث شد
تا او همزمان با آغاز انقلاب اسلامی توبه کند و شب و روز فقط نام امام
خمینی(ره) را بر زبان جاری سازد و برای همه این جوانمردی «فدایت شوم
خمینی» را بر روی سینهاش خالکوبی کرد.
در همان روزهای اول جنگ از همه جلوتر پا به عرصه گذاشت. آنقدر دلاورانه
جنگید که دشمنان برای سرش جایزه تعیین کردند، آنقدر شجاعانه رفت تا کسی به
گرد پایش نرسد. شاهرخ پروازی داشت تا بینهایت در 17 آذر 59 و دشتهای
شمال آبادان این پرواز را ثبت کرد. پروازی با جسم و جان. کسی دیگر او را
ندید حتی پیکرش پیدا نشد.
*شاهرخ ضرغام با حضور در بارگاه امام رضا(ع) راه صحیح را انتخاب و توبه کرد
شاهرخ پس از آن «عاشورای حسینی» به خانه برگشت و به مادرش با جدیت گفت:
«آماده شو به مشهد بریم». در بدو ورود به مشهد، شاهرخ زودتر از همه به
پابوس امام رضا(ع) رفت و حال خوشی پیدا کرده بود و مرتب میگفت «خدا من بد
کردم؛ من غلط کردم اما میخواهم توبه کنم. خدایا مرا ببخش، یا امام رضا
(ع) به دادم برس من عمرم را تباه کردم».
بعد از زیارت 2 روزه مشهد شاهرخ به همراه مادرش به تهران برگشت و همه
خلافکاریهای خود را رها کرد. او واقعاً توبه کرد، توبهای همچون حر در
صحنه و کارزار کربلا؛ در همان روزهای انقلاب با ارادت خاصی که به امام
خمینی (ره) داشت روی سینهاش با خالکوبی نوشت «خمینی فدایت شوم».
دلمان هری ریخت، پیامک مربوط به شما بود آقا جان : رهبر انقلاب تحت عمل جراحی قرار گرفتند و بحمد الله عمل با موفقیت به پایان رسید.
نمی دانم شاید حالمان شد شبیه حال باباهای مان موقع عمل حضرت روح الله ..... آری می دانم قیاس مع الفارق است. می دانم اصلا خبری نبوده ، می دانم که عمل تان موفقیت آمیز بوده است درست است که اصلا عمل مهمی نبوده و جای نگرانی نیست. درست است که الان حالتان خوب است ، اما ما طاقت همین نداریم ها.....
ما طاقت نداریم ماسک اکسیژن روی صورت شما ببینیم......ما طاقت نداریم دست تان را با چسب زخم و جای سرم ببینیم....
شما عطر گل نرگسید برای ما ...و ان یکاد مادر سادات پشت سرتان است.