مراسم شب سوم محرم ( حضرت رقیه علیها السلام ) با صدای سید مهدی میرداماد
بیا به سر رسیده غم انتظارها - روضه حضرت رقیه
خیلی چشم به راهت بودم دیر اومدی بابا - واحد
کربلا منو گریه ، کربلا منو زاری - واحد
به تو باز کارم افتاده ، می بینی بارم افتاده - شور
روضه دشتی حضرت رقیه سلام الله علیها
روز دوم ( ورود کاروان به کربلا )
از کعبه آمدید خدا اینجاست ـ روضه با صدای میرداماد
یا امیر من لا امیر له با صدای میرداماد
سلام ای نگاهت مسیحا حسین ـبا صدای میرداماد
گریه کن ای زمین گریه کن آسمان ـ با صدای میرداماد
منم گدات یا ثارالله مست نگان یا ثارالله ـ با صدای میرداماد
کعبه دل شده شش گوشه ـ با صدای میرداماد
در این مقاله سعی بر این شده است که در ابتدا مفاهیم عزاداری به طور کلی برای خواننده روشن شود و سپس با آسیب شناسی های عزاداری امام حسین به خصوص از دیدگاه مقام معظم رهبری آشنا شود، که بیشتر تأکید بر توضیح موارد از نظر احکام شرعی آنها از منظر مقام معظم رهبری دارد.که آن موضوعات شامل موارد ذیل است: ۱ ) استفاده از اشعار نامناسب. ۲) بی سند خواندن روضه خوانان ۳) به کار بردن الفاظ خلاف شأن اهل بیت (ع) ۴) حلال یا حرام بودن قمه زنی. و در پایان مقاله توصیه های بسیار مفید و ارزشمندی از امام خمینی به مداحان آورده شده است. ● چیستی عزاداری عزاداری در عرف عام به دو معنا اطلاق میشود: الف) داغ دیدگی و عزاداریشخصی و بالفعل؛ ب) مراسم عزاداری که به صورت سنتی برای بزرگان دینی و دیگرانبرگزار میشود. این دو، از دیدگاه روانشناسی کاملا متفاوت هستند. داغ دیدگی واقعیامری است غیر اختیاری و افراد داغ دار از مدار زندگی عادی خارج میشوند و باید بهتدریج به زندگی عادی برگردند. اما مراسم عزاداری، کاملاً اختیاری و برنامه ریزی شدهاست و بخشی از برنامههای زندگی عادی افراد محسوب میشود. داغ داری حالتی روانی ودرونی است، ولی مراسم عزاداری معمولاً به صورت اجتماعی صورت میگیرد. برایعادی شدن زندگی فرد داغ دار، عواملی به کمک میآیند، که از جملة آنها مراسمعزاداری است. داغ دیدگی ممکن است به صورت ناگهانی و بدون آمادگی باشد؛ مثل اینکه عزیزی را در تصادف اتومبیل از دست بدهند و ممکن است با پیش بینی و آمادگیقبلی باشد، مثل این که عزیزی پس از یک دورة سخت بیماری لاعلاج، از دنیا برود. درهر دو صورت، داغ دیدگی صدق میکند، اما ناگهانی بودن سختتر است. داغ دیدگی: فقدانهای مختلف، بار داغ دیدگیهای متفاوت دارند. مرگهمسر یکی از پرفشارترین وقایع زندگی است، هم برای زنان و هم برای مردان. بونل وبرنل (۱۹۸۹)، بر اساس مصاحبه هایشان با بیش از ۱۰۰ خانوادة داغ دیده،راهنماییهای زیر را به فرد داغ دیده ارایه کردند: ۱ )حداقل تا ۶ ماه از تصمیمات ناگهانی پس از فقدان، خودداری کنند؛ مانندخرید و فروش خانه و وسایل آن، تغییر شغل، ازدواج مجدد و... ؛ ۲) فرد داغ دیده بایداطمینان داشته باشد که تجربة فقدان، مراحلی دارد و طی خواهد شد؛ ۳) در حالتهایخیلی شدید روحی، در روزهای اولیه، استفاده از آرام بخشهای ضعیف در هنگام خواباشکال ندارد؛ ۴) توسط یک مشاور، در یک فضای همدلانه، فرایند مرگ برای داغ دیده،بیان شود؛۵) در مواردی که لازم است از مددکار اجتماعی استفاده شود، مانند مردی کههمسر خود را از دست داده و فرزند خردسال دارد. |
مداحی و روضه روز اول محرم ( مسلم بن عقیل)
روضه شب اول محرم با صدای میرداماد
سلام ای دو عالم به عشقت اسیر - با صدای میرداماد
مولا مولا یابن الزهرا با صدای طاهری
تنها ترین سردارم با صدای سازور
کوچه به کوچه شد اشکم جاری با صدای حدادیان
ای قرار دل آشفته بیمار حسین با صدایکریمی
کوفه میا یا عزیز الله با صدایکریمی
ای حبیب من کجاییبا صدای حدادیان
همه هستی و آرزوی من با صدای ارضی
مسلم بن عقیل، برادرزاده
امیرالمؤمنین و پسر عموى حسینبن على بود. دودمانى که مسلم در آن رشد یافت، دودمان
علم و فضیلت و شرف بود و خاندانى که شخصیت انسانى و اسلامى مسلم در آن شکل گرفت،
بهترین زمینه را براى تربیت و تکامل معنوى و حماسى مسلم فراهم کرد. از آغاز کودکى،
در میان جوانان بنىهاشم بخصوص در کنار امام حسن و امام حسین -علیهما السلام بزرگ
شد و کمالات اخلاقى و بنیان ولایت و درسهاى حماسه و ایثار و شجاعت را بخوبى فرا
گرفت. اجداد مسلم کسانى، چون «ابوطالب» و «فاطمه بنت اسد» بودند که در فرزندان
خویش، شجاعت و ایمان و دلاورى را به ارث مىگذاشتند و مسلم، شاخهاى پربار از این
اصل و تبار بود;و بنا به اصل وراثت،خصلتهاى برجسته را از نیاکان خود به ارث برده
بود.1
مسلم در زمان حضرت امیر(ع) نوجوانى رشید و پاک بود که به افتخار دامادى آن حضرت
نایل شد و با یکى از دختران امام به نام «رقیه» ازدواج کرد. این وصلتبر میزان
فضیلتهاى مسلم افزود و او را بیشتر در محور «حق» و در خدمت نظام الهى آن حضرت در
دوران خلافتش قرار داد.
به نقل مورخان، در زمان حکومت آن حضرت (بین سالهاى 36 تا 40 هجرى) از جانب آن
امام، متصدى برخى از منصبهاى نظامى در لشگر بوده است، از جمله در جنگ صفین، وقتى
که امیرالمؤمنین(ع) لشگر خود را صفآرایى مىکرد، امام حسن و امام حسین(ع) و
عبداللهبن جعفر و مسلمبن عقیل را بر جناح راستسپاه، مامور کرد و بر جناح چپ
لشگر، محمدبن حنفیه و محمدبن ابىبکر و هاشمبن عتبه (مرقال) را گماشت و مسؤولیت
قلب لشگر را به عبداللهبن عباس و عباسبن ربیعه و مالک اشتر سپرد.2
پس از شهادت حضرت على(ع)
شناسنامه مسلم را، پیش از
آن که از نیاکان و سرزمین وقبیله جستجو کنیم، باید در فکر، عمل و زندگانىاش
بیابیم; این بهترین معرف مسلم است. مسلم، در دوران خلافت على(ع) در خدمت آن حضرت،
مدافع حق بود و پساز شهادت آن امام، هرگز از حق که در خاندان او و امامتدو
فرزندش، حسنین -علیهما السلام تجسم پیدا کرده بود جدا نشد و عاقبت هم، جان پاکش را
بر این آستان فدا کرد.
در دوران امامت دهساله امام حسن مجتبى(ع) که از سختترین دورههاى تاریخ اسلام
نسبتبه پیروان اهلبیت و طرفداران حق بود،مسلم با خلوص هر چه تمام در مسیر حق بود
و از باوفاترین یاران و از خواص اصحاب امام حسن محسوب مىشد. پس از شهادت امام
مجتبى(ع) که امامتبه حسینبن على(ع) رسید تا مرگ معاویه که یک دوره دهساله
بود;باز مسلم را در کنار امام حسین(ع) مىبینیم. در این دوره بیستساله -یعنى از
شهادت على(ع) تا حادثه کربلا بسیارى از کسان یا مرعوب تهدیدها شدند یا مجذوب زر و
سیم و فریفته دنیا و صحنه حق را رها کردند و یا به معاویه پیوستند و یا انزواى
بىدردسر را برگزیدند، ولى آنان که قلبى سرشار از ایمان و دلى سوخته در راه حق
داشتند و مسلمانى را در صبر و مقاومت و مبارزه در شرایط دشوار مىدانستند، امامان
حق را تنها نگذاشتند و با زبان و مال و جان و فرزند، به فداکارى در راه خدا و جهاد
فى سبیل الله پرداختند. ارزش و فضیلت پیروان حق در آن دوره، بخصوص وقتى آشکارتر
مىشود که به شرایط دشوار دیندارى و حقپرستى در روزگار سلطه امویان آگاه باشیم.
ارجمندى و فضیلت ومقام مسلم، در اینجاست که براى ما روشنتر مىگردد، و همچنان که
در فصلهاى آینده خواهیم دید، مسلمبن عقیل دست از محبت و ولایت و حمایت امام زمان
خویش -حسینبن على(ع)- بر نداشت تا این که به عنوان پیشاهنگ نهضت کربلا در کوفه به
شهادت رسید و افتخار اولین شهید کاروان عاشورا را به خود اختصاص داد و اولین شهید
از اصحاب امام حسین بود. از اولاد عقیل که به همراهى حسینبن على(ع) و در رکاب او
قیام کردند، تعداد 9 نفر، به شهادت رسیدند،که مسلم شجاعترین آنان بود. این
فضیلتبزرگ، از زبان پیامبر اسلام هم بیان شده است. حضرت على(ع) از پیامبر اسلام
حدیثى را در مدح «عقیل» نقل مىکند که آن حضرت فرمودند: «من او را (عقیل را) به
دو جهت دوست دارم: یکى، به خاطر خودش، و یکى هم به خاطر این که پدرش ابوطالب او را
دوست مىداشت.» و در آخر، خطاب به على(ع) فرمود:
«فرزند او -مسلم کشته راه محبت فرزند تو خواهد شد. چشم مؤمنان بر او اشک مىریزد و
فرشتگان مقرب پروردگار بر او درود مىفرستند.» آن گاه پیامبر اسلام گریست تا آن که
اشکهایش بر سینهاش ریخت و فرمود: «به سوى خدا شکایت مىبرم، از آنچه که خاندانم
پس از من مىبینند».3
حمایتهاى این خانواده از اهل حق موقعیت و اعتبارى خاص براى آنان فراهم کرده بود و
فضایلشان همواره مورد تقدیر امامان(ع) قرار داشت. امام سجاد -علیه السلام نسبتبه
خاندان عقیل عطوفت و محبتبیشترى از دیگران نشان مىداد و مىفرمود: من هر گاه
خاطره آن روزى را که اینان با حسین -علیه السلام بودند به یاد مىآورم، اندوهگین
مىشوم.
خانواده شهیدپرور
قبلا هم اشاره شد که از
فرزندان عقیل 9 نفر قربانى راه حسین(ع) که راه خدا بود شدند و مسلم تابندهترین
این چهرهها بود. این خاندان با استقبال از شهادت در راه قرآن افتخار ویژهاى براى
خود کسب کردند و فرزندان مسلم هم در ادامه خط سرخ پدر شهیدشان در صحنه کربلا حضور
یافتند تا وفادارى خویش را به خاندان پیامبر که تعهد اسلامى هر مؤمن راستین به
حساب مىآمد نشان دهند.
صحنه شورانگیز شب عاشورا سند زندهاى بر این وفا و تعهد و اخلاص است. در آن شب
شگفت و عظیم، که سالار شهیدان، حسینبن على(ع) با اهلبیت و بستگان و یاران خویش،
از ماجراهاى فرداى خونین سخن مىگفت و وفادارى اصحابش را مىستود و از نیکى و
حقشناسى اهلبیتخویش تقدیر مىکرد و از خدا براى همه، پاداش نیک مىطلبید، آرى در
آن شب که بیعت را از یاران خود برداشت تا هر که مىخواهد برود خطاب به عموزادگانش;
یعنى فرزندان عقیل کرده و فرمود: شما شهید دادهاید، شهادت مسلم شما را بس است،
اجازه مىدهم که شما بروید. در پاسخ گفتند: اگر ما، بزرگ و سرور و پسر عموى والا
مقام خود را رها کنیم و در رکابش نه تیرى بیندازیم و نه شمشیر و نیزهاى بزنیم،آن
گاه مردم چه خواهند گفت و جواب مردم را چه خواهیم داد؟ نه! به خدا سوگند،ما
نخواهیم رفت و جان و مال و خانواده خویش را فداى تو مىکنیم و در کنار تو مىمانیم
و مىجنگیم تا با تو وارد بهشتشویم; زشت و ناگوار باد، زنده ماندن پس از تو!» 4 و
این گونه فرزندان مسلم و اولاد عقیل، در کنار امام حسین ماندند و از حق دفاع
کردند. در ماجراى کربلا دو تن از فرزندان مسلمبن عقیل به شهادت رسیدند و دو فرزند
دیگر در کربلا به اسارت نیروهاى دشمن درآمدند که آنها را به کوفه برده و تحویل
«ابنزیاد» دادند. نزدیک به یک سال در زندان بودند که پس از فرار به شهادت رسیدند.
(در این باره، توضیحى خواهیم داشت).
این اجمالى بود از خانواده مسلم، نیاکانش، فرزندانش و شهادتطلبى این دودمان پاک و
وفادارىشان نسبتبه اهلبیت پیامبر و خط امامت و ولایت و دفاعشان از حق و ستیزشان
با باطل پس از آن که مولا امیرالمؤمنین(ع) به شهادت رسید و جبهه حق و عدل، یارانى
مخلصتر و سربازانى فداکارتر مىطلبید. قسمت عمده تلاش و جهاد «مسلمبن عقیل» در
دوره امامتحسینبن على(ع) و زمینهسازى براى نهضت آن امام شهید، در کوفه بود، که
در فصل آینده، آن را مىخوانیم.
******
******
******
******
******
******
******
******
******
******
******
عناوین روزهای دهه اول محرم
از روز دوم ماه محرم تا روز دهم آن در سال ۶۱ هجری حوادث سهمگینی رخ میدهد که تاریخ نظیر آن را سراغ ندارد.
از هنگامی که ماه محرم شروع میشود، حال و هوای شیعیان و دوستداران حسینی دگرگون میشود، لباس عزا بر تن میکنند و فریاد «واحسیناه» طنین انداز است، مرسوم است که هر روز از دهه اول محرم را به یک نام مزین کنند، مداحان و نوحه خوانان اباعبدالله برای اینکه یاد حماسه بزرگ عاشورا را زنده بدارند، در هر روز نام یکی از اسوههای سرزمین نینوا را بر زبان جاری میکنند که به این شرح است:
روز اول: مسلم بن عقیل علیهالسلام
روز دوم: ورود کاروان به کربلا
روز سوم: حضرت رقیه علیهاالسلام
روز چهارم: حضرت حر و اصحاب علیهمالسلام، طفلان زینب علیهماالسلام
روز پنجم: اصحاب و عبدالله بن الحسن علیهمالسلام
روز ششم: حضرت قاسم بن الحسن علیهالسلام
روز هفتم: روضه عطش، علیاصغر علیهالسلام
روز هشتم: حضرت علیاکبر علیهالسلام
روز نهم: روز تاسوعا، حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام
روز دهم: روز عاشورا، حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام، حضرت زینب علیهاالسلام و شام غریبان
روز یازدهم: حرکت کاروان از کربلا
روز دوازدهم: ورود کاروان به کوفه
روز سیزدهم: مصائب حضرت امام سجاد علیهالسلام و زینب کبری علیهاالسلام در کوفه و مسیر شام
خانمها مخصوصا کسانی که از شهرهای دیگر به قم آمدهاند نیز باید سعی کنند تا با دیگر خانمها جلساتی داشته باشند، از جلسات قرآن و دعای توسل گرفته تا جلسات مسائل اجتماعی و بحثهای سیاسی یا جلساتی برای کمک به دیگران. چرا که اگر انسان، تنها در خانه باشد و بیکار هم باشد، مورد هجوم شیطان قرار میگیرد و وسوسه و نگرانیهایی برای او ایجاد میشود.
هر چند این مسأله که زن، نامحرمی را نبیند و نامحرمی نیز زن را نبیند، مطلوب است، اما گاه در مواجهه با امری اهم مانند وجوب تحصیل علمی میتوان، تحصیل علمی را مقدم کرد؛ چرا که در تزاحم ارزشها، باید اهم را مقدم کرد؛ البته طبعا باید مرز حلال و حرام رعایت شود.
هر چند مطلوب این است که بانوان بر انجام امور پزشکی، تحصیلی و نظایر آن به دیگر بانوان متخصص رجوع کنند، اما در زمانی این امر امکانپذیر است که بانوان متخصص وجود داشته باشند؛ لذا در حال حاضر و با شرایط فعلی یک خانم برای متخصص شدن و بر عهده گرفتن امور مربوط به بانوان، مجبور است در کلاس درس مختلط و استاد مرد شرکت کند؛ از طرف دیگر اگر بانوان از تحصیل و کسب تخصص منع شوند، سایر خانمها مجبور هستند حتی برای مسائل جزئی و خصوصی نزد متخصص مرد برون
علامه مصباح یزدی اظهار امیدواری کرد در سایه انقلاب اسلامی و برکتهایی که در سایه این پیروزی نصیب کشور شده است و همه آنها را مدیون امام راحل (ره) هستیم، ارتباطات قویتر شود و خانمها بتوانند همه امور زنان را در دست بگیرند و به نقطه مطلوب برسیم. نمونه آن نیز مدرسه علمیه جامعه الزهرا (س) است که امروز متخصصان و اساتید بسیاری در زمینه دروس حوزوی تربیت کرده است و لذا بخشهای زیادی از تدریس در این مجموعه نیز بر عهده خانمها قرار دارد.
وی ادامه داد: باید کمکم مشاورین خانهداری، روانشناسی و سایر رشتههای لازم، از بین خواهران تربیت شوند و نیازهای خواهران جامعه را برطرف کنند. اما باید همت بلند داشت و مراقب بود تا حق یکی فدای دیگری نشود و لذا زن و مرد خانواده توجه داشته باشند که حق همسر، فرزند، همسایگان و سایر مسلمانان را در برنامههایشان رعایت کنند.
د. لذا گاه انسان مجبور است مستحبی را ترک کند تا واجبی ترک نشود.
یکی از شاگردان آیت الله سید علی قاضی می گوید:
درنزدیکی حرم امیرالمومنین علیه السلام ، میوه فروشی ای بود. و من هر روز استادم آقا سید علی قاضی را می دیدم که در ساعت های آخر که همه جنس های مغازه به فروش می رفت ، ایشان به آن میوه فروشی رفته و کاهو های مانده و پژمرده را می خرد. یک روز با اصرار، حکمت خریدن کاهوهای پژمرده را پرسیدم . ایشان در جواب فرمودند :
این مغازه دار ، مشکل مالی دارد اما به خاطر عزت نفس قبول نمی کند که به او کمک شود. من دیدم که این کاهوها را کسی نمی خرد، به نظرم آمد که با خریدن این کاهوها میتوانم به او کمکی بکنم.