عنایت امام زمان به شیخ مفید در اصلاح فتوا
شیخ بعد از بررسی ادله فتوا داد که با همان حمل زن را دفن کنید.
گذشت تا چند سال بعد همان مرد خدمت شیخ مفید رسید و درحالی که دست بچه ای در دستش بود از شیخ مفید برای فتوای آن روز تشکر کرد و گفت: در اثر آن فتوای شما که فرمودید ، بچه را دربیاورید ، این بچه زنده ماند و امروز از شیعیان علی علیه السلام شده است.
شیخ مفید متعجب پرسید :من که فتوا دادم آن زن را با طفل دفن کنید؟!
آن مرد گفت : بله اما همان روز که من میخواستم برگردم ، پیکی سراغ من آمد و گفت که من از طرف شیخ مفید آمده ام تا بگویم که نظر او عوض شده و اول باید بچه از شکم مادر خارج شود.
شیخ مفید با تعجب گفت : من کسی را نفرستادم!!
اما شیخ مفید بلافاصله متوجه جریان شد و فهمید که آن شخص نماینده صاحب الزمان (علیه السلام) بوده است.
از آن روز شیخ مفید تصمیم گرفت دیگر فتوا ندهد وگفت ما که در احکام شرعی اشتباه می کنیم اهلیت فتوا نداریم.
درب خانه خود را بست و به هیچ استفتایی پاسخ نمی داد .
مدتی گذشت تا توقیعی از ناحیه امام زمان برای او آمد : (بر شماست به فتوا دادن وبرماست به اینکه نگذاریم شما اشتباه کنید ، ما هرگز شما را فراموش نمی کنیم و در رسیدگی به امور شما کوتاهی نمی کنیم ، پس شما هم تقوا پیشه کنید و مارا در این امر یاری کنید.)
از آن پس شیخ مفید دوباره به مسند فتوا نشست.
در زمان شیخ مفید، شخصی از روستایی به خدمت ایشان رسید و سوال کرد: زنی حامله فوت کرده و حملش زنده است، آیا باید شکم زن را شکافت و طفل را بیرون آورد و یا به همان حالت او را دفن کنیم؟
شیخ فرمود: با همان حمل، زن را دفن کنید.
آن مرد برگشت. ولی متوجه شد، سواری از پشت سر میتازد و میآید، وقتی نزدیک او رسید، گفت: ای مرد! شیخ مفید میگوید: شکم آن زن را بشکافید و طفل را بیرون بیاورید، بعد او را دفن کنید.
مرد روستایی همان کار را کرد. پس از مدتی، ماجرای آن سوار را برای شیخ مفید نقل کردند.
شیخ فرمودند: من کسی را نفرستاده بودم. معلوم است آن شخص، نماینده حضرت صاحب الزمان علیهالسّلام بودهاند، حال که ما در احکام شرعی اشتباه میکنیم، همان بهتر که دیگر فتوا ندهیم. لذا در خانه خود را بست و بیرون نیامد اما از ناحیه مقدسه حضرت صاحب الزمان علیهالسّلام توقیعی برای شیخ صادر شد: بر شماست فتوا دادن و بر ماست که نگذاریم شما در خطا واقع شوید.
با صدور این توقیع، شیخ مفید بار دیگر به مسند فتوا نشست. (معلم، سید جواد، برکات حضرت ولی عصر(ع)، انتشارات تکسوار حجاز، چاپ یازدهم، 1383، ص216)
- See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920907000963#sthash.gJpUBQGe.dpufدر زمان شیخ مفید، شخصی از روستایی به خدمت ایشان رسید و سوال کرد: زنی حامله فوت کرده و حملش زنده است، آیا باید شکم زن را شکافت و طفل را بیرون آورد و یا به همان حالت او را دفن کنیم؟
شیخ فرمود: با همان حمل، زن را دفن کنید.
آن مرد برگشت. ولی متوجه شد، سواری از پشت سر میتازد و میآید، وقتی نزدیک او رسید، گفت: ای مرد! شیخ مفید میگوید: شکم آن زن را بشکافید و طفل را بیرون بیاورید، بعد او را دفن کنید.
مرد روستایی همان کار را کرد. پس از مدتی، ماجرای آن سوار را برای شیخ مفید نقل کردند.
شیخ فرمودند: من کسی را نفرستاده بودم. معلوم است آن شخص، نماینده حضرت صاحب الزمان علیهالسّلام بودهاند، حال که ما در احکام شرعی اشتباه میکنیم، همان بهتر که دیگر فتوا ندهیم. لذا در خانه خود را بست و بیرون نیامد اما از ناحیه مقدسه حضرت صاحب الزمان علیهالسّلام توقیعی برای شیخ صادر شد: بر شماست فتوا دادن و بر ماست که نگذاریم شما در خطا واقع شوید.
با صدور این توقیع، شیخ مفید بار دیگر به مسند فتوا نشست. (معلم، سید جواد، برکات حضرت ولی عصر(ع)، انتشارات تکسوار حجاز، چاپ یازدهم، 1383، ص216)
- See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920907000963#sthash.gJpUBQGe.dpuf
سلام علیکم این افسانه علاوه بر این که سند معتبری ندارد؛ به چند دلیل مردود است:
1. با وجود روایات متعدّد صریح در مهمترین کتب شیعی که قطعاً محل رجوع شیخ مفید بوده است مانند کافی، چگونه ممکن است یک فقیه چنین فتوای باطلی بدهد آن هم جایی که خلاف احتیاط است؟! (برای دیدن روایات به بابُ حُکْمِ مَوْتِ الْحَمْلِ دُونَ أُمِّهِ وَ بِالْعَکْسِ در وسائل و مستدرک رجوع کنید)
2. چگونه ممکن است امام از کسی بخواهد که همچنان بر مصدر فتوا بنشیند که به ادعای راوی بر اساس رأی خود، بدون دلیل و بر خلاف روایات فتوا داده آن هم در مسأله جان انسان؟!
3. خود شیخ مفید راوی برخی از این احادیث است پس چگونه ممکن است به خلاف آن فتوا دهد؟! (شیخ طوسی در تهذیب الاحکام برخی از روایات مسأله را از خود شیخ مفید نقل کرده است.)
4. خود شیخ مفید در المقنعه موافق روایات فتوا داده است و قبل از او هم علما به همین فتوا داده بودند و اجماع شیعه هم بر این بوده چنان که شاگرد شیخ مفید یعنی شیخ طوسی در الخلاف بر اجماع تصریح کرده پس چگونه مفید چنین فتوایی داده باشد؟