صدای آواز وساز بُشر حافی و عکس العمل امام کاظم (علیه السلام)
روزی امام موسی کاظم (علیه السلام) در بغداد از مقابل درب منزل بُشر حافی عبورمی کرد ، صدای ساز وآواز و رقص از خانه بشر بیرون می آمد.،
در همین لحظه کنیزی جهت بیرون گذاشتن آشغال از منزل خارج شد. امام فرمودند ای کنیز ، صاحب این خانه آزاد است یا بنده ؟گفت : آزاد است .
امام فرمودند : راست گفتی ، اگر بنده بود از مولای خویش می ترسید.
وقتی کنیز برگشت ، آقای بشر سر سفره شراب بود ، پرسید : چرا دیر کردی ؟ کنیز حکایت دیر آمدن خود وصحبت های او با امام را برای بشر نقل کرد ، آری مردی فرمود : ( اگر عبد بود از مولای خویش می ترسید)
این جمله فطرت بُشر را بیدارکرد. مثل انسان خوابی که با یک سیلی به هوش بیاید.
با شنیدن این جمله ، با عجله و با پای برهنه بیرون دوید وگریه کرد و ازکار خود توبه نمود. خود رابه پای امام انداخت . حالا دیگر او در برابرمولایش خاک گردیده است.
از آن به بعد از اصحاب خاص موسی ابن جعفر (علیه السلام ) شد . او را به یاد تولد جدیدش بشر حافی (پابرهنه ) نامیدند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.